هر روز که میگذره، تعداد زیادی از لیست معتمدین و سفید سابقه های من، کوچ می کنند به سمت لیست سیاه :((
و دریغ از یک دونه اضافه شدن به اون لیست سفید ;(
سالهاست همونی که بوده بوده... منتها کوچیکتر شده.. آب رفته
و فقط قسمت خوب ماجرا اونجاست که تو عزیز دلم، هی داری پله پله بالاتر میای...
اللهم عجل لولیک الفرج
میلادش مبارک
عید اومدنش نزدیک
همیشه غصه میخوردم که چرا تا به این سن، خدا تاج مادری به سرم نذاشته
امروز وقتی خبرهایی که مثل خنجر و نیزه... (یا حسین :((( ) به قلبم فرو می رفت رو شنیدم، یکباره گفتم:
خدایا شکرت که من بچه ندارم ;((
و بعد بابت این "شکر" هزاربار استغفار کردم
درست مثل اون تاجری که بازار آتیش گرفت ولی حجره اون نسوخت و گفت الهی شکر
اللهم این بار دیگر خیلی خیلی خیلی عجّل لولیک الفرج به حق دردهای دل بی بی زینب :((((
تو بُهت و غم این روزم، سر زدم به وب دوستان
چقدر تلخه که فقط سانیا و سهیلا و سمیرا می نویسن...
سلام دارم دخترا
بنویسید...
من شده سالی یه بار بیام اینجا، ولی بازم میام خونه تون
و چه زیباست چراغ خونه دوست روشن باشد!
خدا.. دیگه حالم از بنده هات به هم میخوره
صبر تو و محبتای بیش از حدتم رفته رو مخم
من نمیتونم عین تو باشم
ازشون بدم میاد
و اگه حق ضایع شده ای از من به گردنشون هست
میخوام که تقاص دادنشونو به چشم ببینم
مگه اینکه بکوبی تو دهنم و بگی: هیچ حقیم نداری!
دم اذانه... 
قدیما چقدر این لحظه دعا می کردم...
حالا دعا کردنمم نمیاد
اللهم عجل لولیک الفرج
