سر یکی از کلاسهای درسش، آیه نور را تفسیر میکرد. میگفت: «در واژگان این آیه، اونچه مستتره، ذکر و نام ائمه اطهار هست. هر یک از این واژگان، اشاره به یکی از ائمه داره. یک روز یادم بیارید تا سرِ صبر وحوصله، براتون بگم که کدوم واژه کدوم امامه و دلیل این امر چیه...»
و هیچوقت فرصت نکرد تا برایمان بگوید.
حالا سهم من از تلاوت قرآن، هدیه به روح استاد، شده جزء هجده.... مزین به آیه نور
و بغضی که ته گلویم میگوید: پس چه کسی دیگر میتواند رازِ این آیه را برایمان بازگو کند؟ اشکی چکان میگوید: هیچکس... شاید مهدی زهرا... روزی... که شاید باشیم یا نباشیم!

روضههایش پرشور بود و از وقت و ساعت تعیین شدهی آن میگذشت و باز هم کلام باقی میماند.
چه خوش روزهایی بود که بی کرونا! آواره بودیم... آواره روضههایی که گوشه کنارِ شهر برپا میشد، و همچون گل آفتابگردان، رو به سوی خورشید صورتِ سپید و همیشه مهربانش داشتیم.

خانم اکبری عزیز، مبلغ، سخنران و ادیبه فاضله کرج به دیدار حق رفت و ما در تمامِ حسرتها و ایضاً خاطرات نابی که با او داشتیم، تنها ماندیم.
کولهباری از سخنرانیهای صوتی، دعاها و معرفتی که یادمان داد، از او به یادگار ماند.
روحت شاد... و یادت گرامی... و یاد خاطراتمان بخیر... و یاد وعدههای شیرینت گرچه محقق نشدند. مثلاً آن سفر کربلایی که میخواستی ما را ببری و هر قدمش را برایمان روضه بخوانی و گرهی از اسرار این حقیقت را باز کنی...

سایت اطلاع رسانی شون: http://shamsotalea.com/
کانال تلگرامی مملو از دعاها و نوشته ها و سخنرانیهای صوتیشون: @zaynab_ir
التماس دعا