گاهی با کنایه حرفهایش را می زد
يكشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۱۸ ب.ظ
پارسالا نـَرَکِ همسایه (حیف از حتی مَردَک که خطاب بشن اینها) جلویِ چشمایِ مردش! کتکش زده بود و آن به اسم: مرد! هیچ کاری نکرده بود. (گاهی غیرت داشتن مردت چه شیرینه... چه پناهه... چه نبودنش تباهه!)
امسال سوم شعبان، بهش پیام داد: «روزت مبارک عزیزم!»
گفت: «چه روزی عشقم؟»
گفت: «روز پاسدار!»
با یه کمی تأخیر جواب داد: «من که پاسدار نیستم.»
گفت: «چرا هستی... تو پاسدار خونه زندگی و روح و روانِ منی !!!»
خلاصه که غصه میتونه یه زنِ نابود شده رو خلّاق کنه... اونم یه خلاقِ تلخ.
پ.ن میخوای تلخیشو کامل کنم: این تلخک واقعی بود.