صاحب بیان اسمش چیه؟
مدتیه درگیر پروژه ساماندهی و بایگانی مجدد پرونده های بمب زده و ویران شده اداره ام. این وسط گاهی ذهنم درگیر تجزیه و تحلیل شرایط اقتصادی اجتماعی پرسنل در دوره های مختلف زمانی میشه. مثلاً بیشتر مکاتبات ده سال گذشته کارمندا، مربوط به معرفی یا ضمانت وامهای بانکیه. اما تو سالهای 60 تا 70، یک سری مکاتب جالبی هم تو پرونده ها هست. معرفی نامه هایی به مدارس، آموزشگاه ها، هتلها، دفاتر هواپیمایی و ... برای گرفتن تخفیف ویژه کارمندی!
این میشه که غبطه میخورم به اون روزایی که مستخدمین دولت، اینقدر ارج و قرب داشتند و برای سفر خارج از کشورشون، بلیت 40% تخفیف می گرفتند..
حالا اینا رو گفتم تا برسیم به اینجا که چند روزه درخواست مهاجرت از بلاگفا رو به مدیرت محترم بیان تقدیم کردم ولی هنوز هیچ کاری انجام نشده که نشده..
خواستم اگه هنوز مستخدمین دولت، یه جو عزت و آبرو نزد این عزیزان دارند، یه معرفی نامه ای چیزی از اداره بیاریم و درخواستمونو کمی جلو بندازند. دلمون برای نوشته های صد من یه مرغ! و نظرات شیرین تر از جان دوستانمان تنگ شده...
آخ گفتی دلتنگی دوستان و کردی هلاکم
خداوکیلی نوشت: دروغ چرا.. تا قبر یک نفس و کمتر از آن حتی.. زیادی با اینجا حال نمی کنم، کاشکی صابخونه قبلی، یه کم دست بجنبونه... بابا علی جون گفتند شیرازیا اینجور و اونجور، ولی نه تا این حد که یه ماهه ما علاف بیابوناییم... والّا