حلوای یک عقد دائم انقضا دار
پسرک چندسالی است کارمند ما شده، ریزه میزه و سبزه است. قبل محرم با یکی از دخترهای دانشجو، عقد کرد.
امروز اومده اتاقمون بابت پیگیری پاداش ازدواجش.
بهش میگیم: پَ کو شیرنیت؟
میگه: یه سری آوردم، ولی همه زدن تو پوزمون گفتند محرمه.
گفتیم: ما نمیگیم... یواشکی میخوریم دعاتم میکنیم!
هم اتاقی اضافه میکنه: چون محرمه، میتونی جای شیرینی، حلوا هم بیاری.
میگم: آره اتفاقاً حلوا بیشترم دوس داریم.
میخنده میگه: باشه... دارم میرم تبریز... حلواهای اونجا معروفه، براتون میارم.
وقتی میره ننه وار دعاش میکنم: انشاءالله خوشبخت بشن.
هم اتاقی میگه: آره ایشالا... هرچند من به عاقبت هیچ ازدواجی خوش بین نیستم.
جواب میدم: آره... واسه طولانی مدت که نمیشه روش حساب کرد، ولی یه چند سالی جواب میده!
میخنده میگه: آره در حد یکی دو سال جواب میده.
ب ت: ترس بزرگم از همین تاریخ انقضائه ....
ولش کن اصن.. اصل حالت چطوره؟