نمیشه، نمیشه، نمیشه بی تو بمونم
يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ق.ظ
از جمله پستهای قبلاً نوشته شده، الان منتشر شده
دیروز تو تاکسی، یه دختر بچه ای رو دیدم که چشماش شبیه چشماش! بود.
ناخودآگاه آهی از ته دلم کشیدم و اشکم سرازیر شد.
همزمان راننده، صدای ضبطشو بلند کرد و مهستی با غم خوند:
میگیره دامنتو این همه گریه های من.... میبینه این همه آزار تو رو خدای من
چادر به چشم کشیدم و زیر لب گفتم: نه! خدایا غلط کردم، توبه از آه، استغفار از اشک، هرگز آهی دامنشو نگیره. هرگز اشکی، سیلاب بلای زندگیش نباشه.
فقط کاش هر دم که یادم میوفته، لبخند بزنه و نغمه دلش "عنوان این پست" باشه.
که این تکه ز جهان گذران ما را بس
آمین
۹۴/۱۰/۲۰