برای سمیرا
چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۱ ق.ظ
پُر از انرژیه
خوش بین به زندگی
واقع بین به سختیها
از هر چیزی لذت می بُرد
خودِ خودش بود
بی شیله پیله
ساده
شاد
مهربون
امیدوار
پرتلاش
نجیب
قدردان
آسون گیر
اگه بخوام خوبیهاشو بشمرم، تا ته این پست کم میارم
با اینکه ندیدمش (از نزدیک)
و با اینکه ارتباطمون به این وبلاگ نویسیها خلاصه می شد
اما هر وقت میخوندمش خوشحالیش به منم سرایت می کرد
تا اینکه آخرین پستهاش بوی غم گرفت
بویِ نایِ ناامیدی
بویِ خستگی
توی دلم گفتم: ازدواج تو رو هم افسرده کرد جانم؟
ولی باز ته مَه های خیالم امیدوارم که خوش حال باشه
مدتیه نیستی سمیرای من؟ باز کجا بی خبر خونه تو عوض کردی و آدرس ندادی؟
دعای خیرم با توست
۹۸/۰۳/۲۹
جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد
اشک غم پاک کن ای دیده که در جوی شباب
آب رفته است که آن سرو روان بازآورد
نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد
باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد
گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو
تاج سر کرد و علیرغم خزان بازآورد
پرئی را که به صد آینه افسون نشدی
دل دیوانه به فریاد و فغان بازآورد
دست عهدی که زدش بر در دل قفل وفا
درج عفت به همان مهر و نشان بازآورد
تیر صیاد خطا رفت و ز دیوان قضا
پیک راز آمد و طغرای امان بازآورد
شهریارا ز خراسان به ری آوردش باز
آن خدائی که هم او از همدان بازآورد
سلام و عرض ادب خدمت شما