آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

کتاب «خاطرات عزت شاهی»

سه شنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

درس تلخ کتاب:

عزت شاهی، دشمنِ شاهِ طاغوتی بود و طاغوت خیلی اذیتش کرد.

و دوست انقلاب بود که انقلاب، بیشتر اذیتش کرد!

نمی‌دونم شاید این بهائیه که باید پای عهد مهرورزی و اعتقادات پرداخت.

 

پ.ن: کتاب، بسیار خوندنی است و توصیه می‌شود.

پ.ن2: خاطرات سیدحسن نصرالله رو میخوندم، اونم گفته بود تو تمام سفرهاش به کلی کشور تو دنیا، جایی که بیشتر از همه اذیتش کردند، تو فرودگاه کشور اسلامی ایران بود. (بعد از انقلاب به ایران سفر کرده بوده)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی