نفله رو یادتون هست؟
همون رئیسی که تا میتونست چِزوندَتَم!
امروز فرم تسویه حسابشو آورد که امضاء کنم...
امروزی که من رئیسم و اون مستعفی!!
همچین که امضاء میکنم، یاد اون روزی میوفتم که بهش گفتم:
تو اداره، ما سنگ ریزههای تهِ جوبیم و امثال شما آب رَوان...
شما میرید و گاهی ما رو میسابید و جابهجا میکنید...
ولی مهم اینه که شما رفتنی هستید و ما (تا زمان بازنشستگی یا مرگمون) تو این ادارات موندنی!
حالا ببین کِی بشه که بِری و ما یه نفس راحت بکشیم و بخندیم!!

لبخندی میاد رو لبم..
نه این که از برگشتن ورق روزگار به نفع خودم و به ضرر اون خوشحال باشم.. نه!
خندهام میگیره از اینکه هیچ کدوم از روزای بد این دنیا موندنی نیست...
از اینکه ماها چقدر غافلانه تلاش میکنیم که برخلاف جریانِ دنیا شنا کنیم
و از اینکه اگه خدا بخواد چه آسون کارها برعکس میشه...
به قول آبّام: یا رب نظر تو برنگردد، برگشتن روزگار سهل است
پ ن: اشتباه میکردم... نه فقط اون.. که خود منم رفتنیم!
و تو این رفتنها، کاش اونچه که از آدم میمونه، خاطرهی خوب باشه.
آبّا = پدربزرگ به طالقانی
به دکتر همکارمون که پزشک مستقر در پژی هست گفتم: دکتر امروز رو به خاطر بسپار!
و می نویسم تا خودم هم به خاطر بسپارم...
روزی که بحثمون در خصوص طب الهی و پزشکی استعماری بالا گرفت
و من بنا به چشمک نشانه ها...
که این روزها در تاریکی های دنیا سوسو می زنند
گفتم:
دکتر... به زودی خواهیم دید که پشت پرده چیست
و حق با کیست...
پ ن 1: دکتر میگفت: خدا اسرار آفرینش و از جمله درمان بیماری ها رو به صورت پازلهایی برای بندگانش تعریف کرده و عشق می کنه که بنده ها دونه دونه این پازل ها رو کشف کنند.
من معتقدم که این حرف درسته... اما خدا همیشه میانبُرهایی هم تعریف می کنه و راه حلهای به ظاهر ساده، برای اکثریت بنده های عامی و اُمّیش. در کلام معصومین و فرستاده های راستینش... تا بنده هاش معطل اون یه عده آدم باهوشی که دنبال کشف اسرار هستند، نمونند.
درمان بیماری ها مشخص و معلومه، اگه دستورالعمل زندگی رو بر مبنای وحی الهی قرار بدی، معصومین ما، برترین طبیبان عالم هستند
و من نسبت به دانشِ روزِ پزشکی که تحت سیطره گروهکِ صهیونیسته بی اعتمادم ![]()
صهیونیستی که در اون، جان، مال و ارزشهای هیچ انسانی ارزشمند نیست چطور میتونه منبع سلامت و بهداشت جان و تن دیگر انسان ها باشه؟ 
و مدعی درمان اونها درحالیکه رد پاش در تولید بیماریهای جورواجور همیشه مشخص و مسجل بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و وزارت بهداشتی که طب انبیاء و معصومین رو محدود و حتی ممنوع میکنه!
در حالیکه به انواع تولیدات تراریخته، بیماری زا و ناسالم، مجوز تولید و علامت تأییدیه میده
چطور می تونه قابل اعتماد و استنادِ منِ معتقد به اسلامِ عزیز که داعیه کاملترین برنامه جامع زندگی برای انسانهاست، باشه؟
پ ن 2: اگه یکی تونست ثابت کنه چرا کشوری مثل آلمان که بالاترین تولید داروی شیمیایی رو داره، چرا خودش و مردم بیشترین استفاده کننده از گیاهان دارویی و کمترین استفاده کننده از داروهای شیمیایی هستند، در حالیکه منش آلمانیها بیشتر فاشیستی و نژادپرستانه و منفعت مالی طلبانه بوده (آلمانیها گرون باز ترین تولیدکننده در دنیای صنعت هستند)، اون وقته که من دست از شک و تردید مطلقم نسبت به پزشکی نوین برخواهم داشت و میشینم پای میز مذاکره و مباحثه... 
پ ن 3: هفته دیگه، سه شنبه، یه روز عالی برای حجامته (سوم اردیبهشت 98)
به کوری چشم پزشکی صهیونیست و وزارت کشتار! بِه نَداشت، بریم یه حجامتی بزنیم بر بدن تا ان شاءالله سالم بمونیم تا دولت کریمه آقاجانمونو ببینیم 
پ ن 4: خداجون... لطفاً زودتر اون خورشید پشت پرده ابر رو بی نقاب بتابون... تا من، بیشتر از این مجبور به بحث با دوستان نشم... خداییش ضایمون نکنی عزیزترین ![]()
بعداً نوشت به تاریخ 16 خرداد 1401:
دیروز همین آقای دکترمون اومد اتاقم، گفت قصور پزشکی و کم کاری و تجارت در بیمارستانها بیداد میکنه. چند سال پیشم که خانمِ دکتر، درگیر یک بیماری خطرناک شده بود، همین دکترجان اعتراف کرد که پزشکی امروز، بیشتر کاسبکاره تا درمانگر. طفلکی می گفت هرجا میرن برای درمان و آزمایش و این کارهای پزشکی، با دکترا و متخصصین اون مرکز درمانی دعواش میشه. چون دکتر متوجه می شد که کمکاری و حتی اشتباه کاری میکنند. بهم میگه: به حرفت رسیدم که چرا به پزشکی مدرن اعتماد نداری. حتی یه بار هم گفت اگه چشمت درد گرفت با گلاب بشورش نه با قطره های چشمی. یعنی این برای دکتری که اصلآ و ابدآ طب سنتی رو قبول نداره، یه پیشرفت خیلی بزرگه. (چشمک)
می فرمایی: أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ
میگم: نه.. ندیدم و فقط شنیدم
اما میشه عوضش نشونم بدی: کیف فعل ربی بآصحاب سفیانی فی بیدا؟
و این یعنی همون دعای همیشگیِ عجّل لِولیک الفرج قبل موتی
پ ن بی ربطِ با ربط!:
یکی از مدعیان پیامبری، در جواب فراخوان قرآن درخصوص آوردن سوره ای نظیر سوره های قرآن، چنین آوردند:
الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل و له ذنب وبیل!
که معنیش میشه: فیل... و تو چه می دانی فیل چیه؟ یه خرطوم بلند داره و یه دُمِ کوتاه! 





خدایا شکرت که همه دشمنانِت همینقدر احمق و ذلیلند!
یه شوق عجیبی افتاده تو سینه ام...
بعدِ اون حرفهایی که دیشب
یکی از اهالی خونه زَد
که بویِ خوف
و رَجا می داد
میدونی... حضرت بــَــهـــآر داره میاد... کلیک
فقط خدا کنه از زلزله تهران نمیریم... کلیک
اونقدر خوش
حآلم که... 
دلم میخواد همه ی دنیا رو خونه تکونی کنم.
یا الله یه جارو بدید بِهِم...
میخوام همه ی کوچه ها رو جارو بزنم...
خداجونم میشه به آسمونت بگی آب بپاشه؟ کلیک
از بابتِ عنوان نوشت:
بــَهـــآر ِ ما خیلی با بهار بقیه فرق داره
واسه همینه قامت کشیـــده و با تاجی بر سر نوشتمش :) 
خداجون تو که خوب میدونی
من از اون بچه تنبلام...
که عشقِ خوابم...
که خوابَمَم سنگینه...
که به خاطر این خواب کوفتی، تا حالا خیلی از موقعیتهای خوبو از دست دادم...
پَ خدا جونم لُطفاً
قبل اینکه برم زیر این سنگه بخوابم...
و بیدار شدنم کار حضرت فیل شِه...
یوسفِ گم کرده مو برسون دورت بگردم
از اون بابت نوشت:
میگن وقتش که برسه، یکی یکی میان سرِ قبرِ اون چشم انتظارهای دلسوخته
و تَق تَق... میزنند روی سنگ قبرشون
که یاالله... بلند شو آقات اومده...
یه چی بی ربطِ با ربط! نوشت:
اینقده از این سنگ قبر قدیمیا دوست دارم...
مخصوصاً که رنگش سفید باشه
دست تراش... خوش خط...
روشَم برام آینه شونه و گل لاله بتراشید لُطفاً

امروز خیلی سعی کردم تا خودمو بعد از کار، به روضه ای برسونم
اما هرچه کردم نشد...
تا رسیدم خونه و روی مبلی ولو شدم و گوشی به دست گرفتم
اینستاگرام برای من روضه شد....

آی خانوم اکبری روضه میخواند...
در داغترین لحظه غوغای اشکها میگوید: حاجت نگرفته نری ها... اون حاجت مهمت رو نیت کن...
و من غرق خیال می شوم...
کنار خیابان ایستادم...
ایستادنم کمی مشکل است... بار سنگینی در آغوش دارم!
بچه ها می دوند و شیرینی میگیرند...
بوی گل و گلاب و اسپند....
سر بلند میکنم برای شکر...
زنی را میبینم که از طعنه زنندگان بود
در درگاهی پنجره گوشه پرده را به انگشت کنار زده و با بهت و خجلت نگاه میکند...
لبخند میزنم و میگویم:
دیدی بالاخره آقای ما هم آمد...
و هذا یوم فرحت به آل الله
برجعت الحسین علیه السلام
آی اون روز آوارگی ام به در خونه این آقا و آن آقا و این بانو و آن بی بی، تماشایی است
همانگونه که امروز در به در و آواره روضه هاشونم...
الهی بحق حسین
بحق جده
بحق ابیه و امه
بحق اخیه و اولاده
بحق اخته و اخیه عباس
و بحق شیعته و موالیه
اشف صدرهم و صدرنا بظهور و بحضور الحجه
آمین