آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

سقوط یک فرشته (نَه.. دوتا فرشته!)

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ب.ظ

قبلش  این    و  این  رو بخونید


همون موقع که اون خانومه از اعترافش گفت، در حالیکه صورتش از خجالت سرخ شده بود، یکی از پیرزنهای جا افتاده فامیل، نصیحتش کرد:

دختر جون، تو یه وقت آه در بساط نداری و در و پنجره خونه تو وا میذاری، خیلی خیالت نی که دزد بیاد خونه ات یا نه.. چون اگرم بیاد، چیزی نداری که ببره

ولی یه وقتی، یه گنج بزرگ داری... یه شاهزاده خانوم عین این دختر خوشگل قرص ماهت داری.... یه کوله بار پر از خوشبختی و نجابت و ایمان داری... اون وقته که باید تمام دَرز و دورز خونه تو خوب کیپ کنی که خدا نکرده، شیطون و دزد وارد نشه و چیزی ازت به یغما نبره... دختر جون حواست خیلی جمع باشه... تو الان تو سن و شرایط بدی قرار داری حتی از سن و شرایط بلوغ بدتر... یه خورده بیشتر مواظبت کن عزیزجان...


راستش من اون روز به حرف اون پیرزن خندیدم.... خیلیا هم گفتن: ای بابا خانوم جون... حالا این طفلک یه اعترافی کرد.. خودشم گفت که فقط گاهی بهش فکر میکنه نه اینکه حتی ذره ای بهش علاقه داشته باشه... شما قدیمیهام چه زود از کاه کوه میسازینا....

و جواب اون پیرزن: ای مادر... این جوونی چه شامورتی بازیا که جلو چشم خلائق از خودش در نمیاره... اصلاً این ماهواره همون دجال آخر الزمانه که از هر دُم و سُمش یه آهنگ درمیاد... من با این موی سپیدم به شما نصیحت می کنم، هیچوقت، اقلاً تا اونجایی که میتونید پای برنامه هاش نشینید... شیطون ناغافل وارد میشه و از جایی ضربه میزنه که فکرشم نمی کنید...


سخن کوتاه می کنم

چند ساله که فاطماگل تموم شده... ما هم به یُمن اثاث کشی از وقتی اومدیم خونه جدید، دیگه ماهواره رو جمع کردیم و خبری از سریالهای آبدوغ خیاری نداریم اما تازگیها یه خبر مثل بُمب تو آشناها پیچیده!

خانمی که تو نجابت و شرافت و خوشبختی زبونزد فامیل بود... همون که الانا دخترش دم بلوغه و باید چهارچشمی مراقبش باشه تا این دوره بحران رو به سلامتی رد کنه، بی هیچ دلیل منطقی از شوهرش جدا شده و با علی آقا، همون پسر خودساخته و خانواده دوست، به ناکجاآباد فرار کردند.

درحالیکه خانم علی بچه دومشم بارداره!



نتیجه رو خودتون بگیرید

این اتفاق اگه سر این دو تا آدمی که تو خوبی و پاکیشون هیچ شکی نبوده اومد، سر من و امثال من که خیلی از اونها ضعیفتر و گناه آلوده ترم، خیلی راحت تر و سریعتر میاد...

لطفاً نیایید بگید اونا چون مذهبی بودند اِل و بِل... صدتا نمونه غیرمذهبی شو همین خود شماها سراغ دارید که درست پا گذاشتند چای پای برنامه های دیکته شده رسانه های غیراخلاقی...


ولی حرف من این بود که عزیزان من، باور کنید ما وقتی پای تلویزیون، رادیو و هر رسانه دیگه میشینم، ناخواسته به بازیگردانهای پشت صحنه این رسانه ها این اجازه رو میدیم که به درون ما راه پیدا کنند و ذهن و باور ما رو تغییر بدند.

درست مثل وقتی که یک نرم افزار جدید دانلود میکنی و بهش اجازه میدی به گالری عکسها و دیگر اطلاعات گوشیت، دسترسی داشته باشه...

و باز بنا به گفته پائولو کوئیلو (تو کتاب زهیر) که دیگه مطمئناً همه اونایی که منابع اینوری (دین و اسلام و مذهب) رو قبول ندارند ایشونو به جدیت قبول و باور دارند و حرفش، براشون اتمام حجته: هیچ خبر و برنامه تلویزیونی نیست که جهت دار نباشه... من اختیار زندگیمو دست اونا نمیدم که برام جهت تعیین کنند...



هدف و بازیچه رسانه ها نشیم مخصوصاً اونایی که تو دروغ پردازی ید طولانی دارند و بارها ثابت شده که دروغ گفتند و به خوردمون دادند

ما با همین اطلاعات اعم از راست یا دروغ، تصمیم می گیریم و دنیای خودمون و عزیزانمون رو میسازیم

ببخشید سرتونو درد آوردم

یا علی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۰
سیمرغ قاف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی