باور کن عزیزجان که تأثیر داره
مدتیه با خودم فکر می کنم چطور ممکنه که آدم، حقیقت رو ببینه ولی بازم بر مبنای دروغ، تصمیم اشتباه بگیره.
موضوعو بیشتر باز می کنم
ببین، ممکنه که تو بری یه هندوونه بخری، در بسته، با ظاهر شیک و تمیز و بی عیب، بعد که بازش کنی، ببینی سفیده و به درد نخور
خب اینجا هیچ سرزنشی متوجه تو نیست، چون تو هندوونه دربسته خریدی و تنها راه قضاوتتم ظاهرش بوده که بنا به اون چه در دست داشتی، بهترین قضاوت و انتخاب رو کردی
ولی فکر کن همین شما، میری مغازه، یه هندوونه شکسته شده بوگندو که کاملاً واضحه گندیده است و کرم گذاشته و حتی سفیدی توش هم به چشم میاد، ور میداری و میخری میای بیرون... کُلیَم خوشحالی چون صاحب مغازه که از قضا اصلاً به خوش نامی و صداقت و حلال خوری مشهور نیست، یه عالمه از جنسش تعریف و به به چَه چَه کرده!
اینجاست که آدم به عقل و شعور و به هوش بودن اون خریدار باید شک کنه...
دقیقاً مشکل منم اینجاست...
چطور بعضیا میتونند با کوله باری از اطلاعات درست و عینی، باز هم تصمیم اشتباه بگیرند؟؟؟؟
تا اینکه دیروز یکی برام یه قضیه ای رو تعریف کرد که به تازگی واسه آشناهای ما اتفاق افتاده و اونجا بود که واقعاً به یک چیز ایمان آوردم:
نفوذ رسانه
اینکه همین وسایل ارتباط جمعی، تا چه حد زیادی میتونند نظر، نگرش، باور و اعتماد آدمها رو تحت تأثیر قرار بدند.
اتفاقه اصلاً به موضوع دلمشغولی این چند وقت اخیر من ربطی نداشت، ولی قدرت همون رسانه هایی که گفتم رو برام بیشتر از گذشته مسجل کرد.
اینجاست که باید بنا به فرمایش معصومین علیهم السلام، به خدا پناه ببریم از روزگاری که سیاه رو رو برامون سفید می کنند و به اسم پاکی محض میفروشند و ما سیاهی رو می بینیم و دروغ سفیدی رو باور می کنیم... تازه گَل و گردن هم چاک میدیم و سرسختانه از باور باطلمون دفاع می کنیم....
حالا بعداً براتون میگم جریان اون اتفاقه چی بوده...
اعوذ بالله من همزات الشیاطین...