آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

دردی که از فراق بُــوَد، درد بی دواست

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۲۱ ق.ظ

یه فیلسوف که خودم باشم! گفته: «زندگی به تلخی داروهایی است که می‌خوری»

آخه آرغیس هم شد اسم؟

اونم اسم دارو!

آدم یاد یزید و میمونش میوفته!

خداااااا   چقــــدر تــــلخــه!   

کاش بعدش، شیـــرینیِ شـــفــا باشه.

(ساکت نشین، بگو آمین)

 

آرغیس: اسم دارو

ابوقیس: اسم میمونِ یزیدِ ملعون

شعر عنوان از: عنصری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۲۱
سیمرغ قاف

جایی رو ندارم، کجا برم؟

شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۰۵ ق.ظ

شده یه اصطلاح از یه زبانی که زبانِ مادری یا محاوره‌ایت نیست، بیفته تو دایره لغات و اصطلاحاتت و برات بشه یه حرفِ آشنا... یه ذکر... یک تکه کلام؟

سالها پیش رفته بودیم مشهد. تابستون بود و حرم غلغله. من تو ایوون طلا نشسته بودم رو به درِ حرم و جریانِ عبور و مرور زائرها رو نگاه می‌کردم.

یه خانم مسنِ آذری، کنارِ درِ طلایی حرم ایستاده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد و اشک می‌ریخت.

خادمایِ حرم، هر از گاهی میومدند و با چوب‌پَرهای سبزشون، زائرایِ سر راه ایستاده رو حرکت می‌داند. چند بار هم به این خانمه تذکر دادند که خانم جان، جلویِ در نَایست، حرکت کن. اما خانمه حرکت نمی‌کرد و همونجا وایساده بود.

تا این که خادما سیریش شدند و مدام با چوب‌پَر می‌زدند رویِ شونه‌هاش و بلند بلند می‌گفتند: برو خانم.. برو دیگه... حرکت کن... یاالله...

همون موقع، خانمه صورت اشک آلودش رو از کنارِ درِ حرم برداشت و دستاش رو، انگاری که عزیزی رو نوازش می‌کنه، کشید رویِ دیوارهای حرم و با کلامی که غم و استیصال ازش می‌ریخت، گفت:

آخه ایمام رضاجان... بوردان سورا هارا گِدّیم؟

خیلی وقتا شده وقتی می‌رم امام رضا و می‌خوام خیلی خودمو با مظلوم نماییِ یه آدمِ از همه جا بریده و هیچ پناهی جز حرم نیافته جا بزنم بهش می‌گم: سنه قوربان... هارا گِدّیم؟

 

 

پ.ن: امتحان کنین... اماما و حتی خدا، راز و نیاز کردن با زبان‌های مختلف رو خیلی دوست دارند. مخصوصاً به زبان اونایی که باصفا و بی‌غل و غش‌َاند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۰۵
سیمرغ قاف