آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

همـه‌ی دختـران مـن

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۰۷ ق.ظ

 

وقتی نسترن رفت، با خودم عهد کردم اسم دخترم رو به یادش بذارم نسترن.

 

اون موقعها اسم گل هنوزم برای دخترها مد بود اما اسم‌های دیگه‌ای هم بود. مثلاً هر زوجی بعدِ سالها چشم انتظاری بچه‌دار می‌شدند، اسم بچه رو آرزو... هدیه... یا امید می‌گذاشتند.

یه چندسالی گذشت تا که فهمیدم نسترن برای منم یه آرزوئه. یه هدیه‌ای که امید داشتم از طرف خدا به آغوشم برسه.

 

سالها همینطور می‌گذشتند، هدیه‌ای از بقچه‌ی لک‌لک‌ها نمی‌رسید، امیدها کمرنگ و آرزوها محالتر می‌شدند.

بعد اسم‌های دیگه‌ای پیدا شد!

دونه دونه گل‌هایی که می‌رفتند و از تو عهد می‌گرفتند که اسماشونو روی دخترات بذاری!

دخترایِ هیچوقت جز در خواب نداشته‌ات!!

_________________________

 

دارم فکر می‌کنم به این‌که اگه «آرزو» به خونه ما هم قدم می‌گذاشت، الان مادر چندتا دختر به اسم‌های «نسترن»، «نوشین» «بهشت» و «همیلا» بودم؟!

ولی می‌دونی، اسم «سعیده» رو هیچ‌وقت رو بچه‌ام نمی‌ذاشتم... نه فقط به خاطر این‌که میگن قاتل امام زمان، سعیده نامی هست،

نه فقط به خاطر بابِ روز نبودن اسمش،

نه به خاطر این‌که سعیده، در بین همه دوستای پرکشیده‌ام، با اون مرگ دلخراشش (خو..د.کش..ی) بیشتر از همه جگرمو سوزوند و فکر عاقبتِ شرش داغونم کرد،

که حتی به خاطر این‌که آخه سین و عید هم شد اسم؟

_____________

پ.ن: عزیزجان، قدم «مریم» تو مبارک باشد... چه‌ خوب که تا مردنم صبر نکردی و گلت رو به نام من، بوییدی.

 ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﻋﻠﻲ ﻛﻞ ﺣﺎﻝ

نظرات  (۱)

سلام سیمرغ قله ی قاف

من از دوره ی کهن، زمان زبله و یارو میخونمت.

خیییلی وقت بود که دنبالت میگشتم باز ولی پیدات نمیکردم، هفته پیش اینجا رو یافتم و نمیدونی چه گلی از گلم شکفت.

برات آرزوی شادمانی دارم و کاش همیشه بنویسی.

پاسخ:
سلام عزیزم
گلهات همیشه شکفته
شادی حقیقی نصیبت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی