و اشتیاق تب آلودِ بامهای بلند...
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۶ ب.ظ
هسی و پجی...
دو جایی از جغرافیایِ جهان که متعلق به من است
که در عین دوست داشتن، دوستشان نمیدارم!
یکی محله کودکی تا نوجوانیهایم... شاهد تبهای شب آلود!!!
یکی ادارهی محلِ کارم... مأوایِ سوختهای پر دود!!!
و هیچ مفهومی در دنیا، بیشتر از این دو کلام، مرا آزار نمیدهد و به وحشت و اضطراب نمیاندازد.
حالا از لطف غدّار زمانه!
شبها خوابهایم (تو بخوان کابوسها) ملغمهایست از هسی و پجی :((
دعانوشت:
مرداد هم چون تیر، چون خرداد ماههاست که در مضایقِ حصرم!
یا رفیق و یا شفیقِ رحیم فُکَنّی از حَلقِ المضیق یا ربّم!!
زِ رویِ پنجره من، خیال او پر زد...