روح پدرم شاد که می گفت به استاد، فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ..
میگه: جدول پیشینه تحقیق فصل دو رو تو براش نوشتی؟
میگم: کمکش کردم!
میگه: فصل سه و چهار و تحلیلاشو تو براش انجام دادی دیگه... خودش گفت!
میگم: خب همه آمار رو میدن بیرون!
میگه: اما فصل پنجمم تو براش نوشتی... می دونم! لحنت رو میشناسم!
میگم: ای بابا استاد، گیر نده بهش... اصلاً کی میاد اینا رو بخونه؟ کدوم مدیری میاد پیشنهادها رو عمل کنه؟ کجا اومدن طبق نتایج یه تحقیق، یه روالی رو درست کنند؟
سر جدت بذار فارغ بشه بعدِ هفت ترم!
سری تکون میده و تو دلم میگم: همه اون چیزایی که یادمون دادید، به چه دردی خورد؟
مملکت ما اینه... یه مملکت شخمی!
پ.ن: حسین، دفاعیه خوش و خدا به همرات
پ.ز (همون پُز دادن): همکلاسی بودن با من، خوشترین سعادتِ تحصیلی دنیاست، خدایی. جزوه که مینویسم، بعد تایپش میکنم. کتاب که میخرم، بعد خلاصهاش میکنم. همه رو مفت و مسلم میدم به همه. تا بتونم واسه بچهها از استادا امتیاز میگیرم، چون محبوب اساتید هستم، حرفمم بُرش داره. خلاصه از هیچ کمکی دریغ نمیکنم. با یک چهارم وقت و هزینهای که تو دانشگاههای زپرتی لازمه تا درساتو پاس کنی، تو بهترین دانشگاه خاورمیانه در کنار من فارغ میشی. (متقاضیان همکلاسی بودن با من، برن تو صف، خودشیفتهی پُز دهندهیِ خرخونِ عشق تحصیل هم خودتونین! خودمم)