قشنگ معلومه بـــَـهــــآر داره میـــــــــــــــــاد

یه شوق عجیبی افتاده تو سینه ام...

بعدِ اون حرفهایی که دیشب

یکی از اهالی خونه زَد

که بویِ خوف و رَجا می داد   

 میدونی... حضرت بــَــهـــآر داره میاد...    کلیک

فقط خدا کنه از زلزله تهران نمیریم...    کلیک

 

اونقدر خوش حآلم که...

دلم میخواد همه ی دنیا رو خونه تکونی کنم.

 

یا الله یه جارو بدید بِهِم...

میخوام همه ی کوچه ها رو جارو بزنم...

خداجونم میشه به آسمونت بگی آب بپاشه؟    کلیک

 

 

   از بابتِ عنوان نوشت:

بــَهـــآر ِ ما خیلی با بهار بقیه فرق داره

واسه همینه قامت کشیـــده و با تاجی بر سر نوشتمش :)

به مرگ فکر نمی کنم ولی دلم یه ذره شده واسَت...

خداجون تو که خوب میدونی

من از اون بچه تنبلام...

که عشقِ خوابم...

که خوابَمَم سنگینه...

که به خاطر این خواب کوفتی، تا حالا خیلی از موقعیتهای خوبو از دست دادم...

 

پَ خدا جونم لُطفاً

قبل اینکه برم زیر این سنگه بخوابم...

و بیدار شدنم کار حضرت فیل شِه...

یوسفِ گم کرده مو برسون دورت بگردم

 

  از اون بابت نوشت:

میگن وقتش که برسه، یکی یکی میان سرِ قبرِ اون چشم انتظارهای دلسوخته

و تَق تَق... میزنند روی سنگ قبرشون

که یاالله... بلند شو آقات اومده...

 

  یه چی بی ربطِ با ربط! نوشت:

اینقده از این سنگ قبر قدیمیا دوست دارم...

مخصوصاً که رنگش سفید باشه

دست تراش... خوش خط...

روشَم برام آینه شونه و گل لاله بتراشید لُطفاً