من یادم میره ولی تو.... نه
خدایا دعای یه گربه کارتونکی
نصفه شبکی
تو رویای چپکی
اجابت داره؟
خدایا دعای یه گربه کارتونکی
نصفه شبکی
تو رویای چپکی
اجابت داره؟
جمعه رفتم مدرسه، مسجد نزدیکتر بود اما من مثل همیشه، رأی رو بهانه کردم واسه دیدن تو
چقدر مدرسه سوت و کور بود
با دیس خرمای رو میز، بوی اموات میداد
با انگشت جوهری، تو کوچه ها دنبال تو می گشتم که با خنده بگی:
جمعه ها هم مدرسه میری شما؟!
و ندیدی که انگشتم تو هوا خشک شد
ندیدی که باز هم به بهترین روزها رأی دادم
روزهای نداشته
سالهای نداشتنت
بی بهار
بی بهترین روزها
In memories of best day who gone with the wind
امروزی که وجودم خون گریه می کرد، دلم یک چیز گرم خواست
یک چیز خاص
بلند شدم و از بوفه، نسکافه خریدم
تلخ و گرم، جرعه های خاطره هامونو مز مزه کردم
راستی میدونی خوشمزه ترین نسکافه عمرم اونی بود که با تو خوردم
بعد به خودم میگم: من کی باهاش نسکافه خوردم؟
یادم نمی آید چون هرگز من و تو با هم نسکافه نخوردیم
خوردیم؟!