کاندیدای بربادرفته ی مُرده های فراموش نشده
شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ب.ظ
جمعه رفتم مدرسه، مسجد نزدیکتر بود اما من مثل همیشه، رأی رو بهانه کردم واسه دیدن تو
چقدر مدرسه سوت و کور بود
با دیس خرمای رو میز، بوی اموات میداد
با انگشت جوهری، تو کوچه ها دنبال تو می گشتم که با خنده بگی:
جمعه ها هم مدرسه میری شما؟!
و ندیدی که انگشتم تو هوا خشک شد
ندیدی که باز هم به بهترین روزها رأی دادم
روزهای نداشته
سالهای نداشتنت
بی بهار
بی بهترین روزها
In memories of best day who gone with the wind
۹۴/۱۲/۰۸