آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

من همون سیمرغ بی نام و نشان بلاگ.فام  "کلیک" که شیرازی زد خونه مو داغون کرد.

دوستان می دونند که من زنی ام که از هر چی مَرد مَرد ترم... تازه دو تا هم ضعیفه (و به قولی هشت تا!) و خداتا سوگلی دارم. خلاصه حرمسرای سیمرغی‌یی داریم واسه خودمون.

بعداً شاید بیشتر بنویسم. فعلاً احساس گنگی و غریبی دارم، تازه، سرم شلوغِ کار اداره هم هست (خدا لعنتت کنه رئیس ) ...

نوشته شده در ساعت 11:30 دقیقه روز 19 خرداد 1394

 

سیمرغ در «خاطرات یک مستخدم» نوشته بود:

 

سلام، منم سیمرغ، یک کارمند

با پرهایی که خیال می کنم جادویی هستند، در دامنه کوه بلاگفا، سنگ نوشته می نویسم.
مثل همه سنگ نوشته ها به رسم یادگار و از خاطرات اداره ی محل کار.

یارانی دارم بهتر از هفت آسمان، همهمه و سکسکه نام و رئیسی که در این نزدیکی است. پشت یک میز نه چندان بلند.
و حقوقی که کمی بیشتر از اندکهاست (اگرش ساقی بدهد). سنواتی چندی، سر سوزن علمی.