آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

پول

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ

این پست سمیراجان، بانی نوشتن این پست من شد.


تازه استخدام شده بودم و کلی انرژی و حوصله داشتم. هروقت راننده یا کاسبی بهم پول کثیف، پاره و درب و داغون میداد، بی هیچ اعتراضی قبول می کردم. اینطوری هم طرف خوشحال و خرکیف میشد از اینکه پول داغونشو قالب کرده، هم من اعصابم با یکی به دو کردن با این جماعت، خُرد نمیشد.

صبح به صبح میومدم پشت میز اداره و پولهای درب و داغونمو دسته میکردم. اونایی که اوضاعشون زیادی خراب بود، میذاشتم کنار تا سر ماه که میرم بانک تا حقوقمو بگیرم، عوضشون کنم.

مابقی رو هم که قابل تعمیر و ترمیم بودند، با چسب اداره میوفتم به جونشونو و پولهای رو به احتضارو احیاء کرده و واترپروف! تحویل جامعه می دادم. نیشخند

یه روز یکی از همکارام گفت: این چسبهای اداره که به پول میزنی، چون بیت الماله، حرومه!
گفتم برو بابا، من واسه استفاده شخصی که این کار و نمی کنم، پول سرمایه ملیه، منم بیت المالو خرج همین سرمایه ملی می کنم، به عبارتی از این جیب به اون جیبه.

بعد یارو همین چسب بیت المال و بر می داشت میبرد خونه، دفتر کتاب بچه شو باهاش جلد می کرد، اصلنم حروم نبود.
shame on you


یه چی دیگه هم بگم بخندید.

من عادتمه رو لوازم التحریر اداره، مخصوصاً خودکارهام، اسم می نویسم و میچسبونم. اینطوری کسی جرأت نمی کنه خودکارهامو بالا بکشه. اگر هم یکی اشتباهی برد، با دیدن اسمم میفهمه که خودکار مال کیه و پسش میاره.

گاهی که همکارا دارند با خودکار من از اتاقمون خارج میشن، بهشون میگم: ببخشید اون خودکار دستتون مال منه، البته قابل شما رو نداره ولی اگه ببریدش به زحمت دوباره برگردوندنش میوفتید. نیشخند

حالا تو اداره قبلیم یه همکار شوخ طبعی داشتم که همیشه میگفت: ای خانم سیمرغ! چه کاریه اسمتو رو خودکارات مینویسی.. من هرچی خودکار تو اداره دارم و حتی خودکارهای تو خونه مون، همگی "سیمرغ" نشانه! زبان


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۳
سیمرغ قاف

نظرات  (۱۰)

هر کاری کردم نتونستم واسه سمیرا خانوم کامنت بذارم !!
یا قسمت کامنت رو بستن یا واسه من باز نشد ... بگذریم O_o
من همیشه پولای خوشگیل موشگیل دارم تو کیف پولم :)
اگه یه خرده کهنه باشم با پولای نوی بقیه طاق می زنم ... دست خودم نیست .. مرض پول نو دارم !
ولی معمولا پولای اوراق و جانباز رو به نونوایی ها میندازم .. خخخخخ D:
.
.
حالا اینا به کنار !! چرا به من سر نمیزنی -_-

پاسخ:
سمیرا در خونه اش قفل و بسته نامردِ وب عمه قشنگ نیشخند

منم تو کیفم همیشه پولها تر و تمیز و مرتب و یک دستند
من مرض پول، مرتب و دسته کردن دارم

کلاً مرض دارم دیگه نیشخند

سرم زدم، ببخشید با تأخیر خجالت
کشو میزم پر اسکناس های درب و داغون است دسته بندی می کنم می اندازم به عمده فروشان
آنها هم به بانک ها 
محصل که بودیم اسم را می نوشتیم در قاب شیشه ای خودکار بیک قرار می دادیم 
ولی الان یک خودکار در جیب می گذارم هر که خواست درش را بدست می گیرم تا یادم نرود خودکار را بگیرم
پاسخ:
آخه ما از این هواسا (حواسا) نداریم که
یه وقت غافل میشیم میبینیم در هست و جای خودکار خیسه  نیشخند


بعداً به جواب کامنت اضافه نوشت:
دیدید حواس نداشتم حواسو با هـ نوشتم هواس! زبان
این شکلکارو به ما هم برسون خو(چشمک)

آدرس آقا مرتضی رو همینطور(چشمک)
پاسخ:
بیا همه اش درجا مال تو
http://elija.blogfa.com/post-187.aspx


آدرس مرتضام همون قایق عشق میمه که تو لینکها هست
http://mim-poem.blog.ir/
عا..یکی مث تو چسب میزنه و صاف و صوفشون میکنه یکی مث اون ادمای شلخته کج و

کولشون میکنه و میذاره تو کیفش..
پاسخ:
خب دیگه، اونا حتمنی قصد ازدباج ندارن زبان
چی؟؟؟؟؟برچسب میزنی؟؟؟؟؟؟؟

و چقده مرتبی...سیمرغی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگماااااااا:

قصد ازدواج نداری؟
پاسخ:
قصد ازدباج داشتم ولی دادمش به تو که علی آقا تهنا نمونه نیشخند
من که همیشه پولای درب و داغونو میدم به مامانم طفلی اینجا هم جور منو می کشه
در مورد خودکار هم کارت درسته آخه  ما یه دفتر محل کار داریم که باید هر روز امضا بکنیم و ساعت ورود و خروجمونو ثبت کنیم آخه بیرون اداره هستیم همیشه یه خودکار لاش میذاریم ولی شیفت بعد که میایم غیب شده جالب ترش اینه که بچه های شیفت بعدی هم همین گله رو دارن به نظرت خودکارای ما کجا میرن فکر کنم باید سیمرغ نشونشون کنم کسی برشون نداره[زبان]
پاسخ:
بزن اسم شوشوتو به خودکارا، دیگه کسی واسه امضاء کردنم جرهت نمیکنه بهشون دست بزنه زباننیشخند


حالا هی توضیح میده درمورد محل کارشا.... مرتضی.... داری اطلاعاتو داداش؟ نیشخند
آدرس آقا مرتضی که تو کامنتش هست [میم خند]
پاسخ:
به ... سلام به روی ماهت

آدرست نمایش داده نمیشه

ولی ما اینجا علنیش میکنیم: mim-poem.blog.ir

ضمناً تو لینکها هم هستی چشمک
دارم اطلاعات کاریشو :)
شناسایی هم شده
ولی از بس دووووره من حال ندارم برم اونجا ^_^
قول یه مرد نمیذاره لو بده -_-
اصرار نکن دیگع O_o
پاسخ:
باشه، تو سر قولت باش مرررررررررررررد
با یه لحنی گفتی مررررررررد
یه لحظه فکر کردم عموی راننده تاکسیه هستم که عمو بهمن گفت O_o
پاسخ:
واقعنی نکنه خودت باشی زبان

سلام

 

من تمام خودکارهای مریم نشان رو از دخترم می دزدم میارم اداره

تازگی ها میریم لوازم تحریر از هر خودکار دوتا میخره

میگم بابا دو تا اسرافه

با نگاهی مظلومانه میگه یکیش برای آقا دزده اس

قربونش بلم دلم بلاش تنگ شد

پاسخ:
عخی... خدا پدر فرزندیتونو برکت بده


منم دلم واسه بابام خیلی تنگ شد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی