تنور دلمو تَش کُردیَم امرو
دوستان نازنین من
این پستهای غمناکِ این روزهایِ منو که میخونید، غم به دل مهربونتون نشینه
اینا سر ریز یک سری حسهای درونی منه که بعضاً تاریخشون هم گذشته.
حال من خوبه خوبه
شادم، چرا نباشم که تنها خدایِ مقتدرِ عالم پشتمه
آرومم، چرا نباشم که هیچ ظلمی به کسی به گردنم نیست
امیدوارم، چرا نباشم که عطر اومدن عزیزترین پیچیده
عاشقم، چرا نباشم که دنیا فقط به عشق می ارزه
و دست آخر شاکرم، چرا نباشم که نعمت بندگی بر من تمام آمده
پینوشتها:
1 فقط یه چی کم دارم اونم اینه که اون گمشده بیاد، که اگه بیاد دیگه نور علی نوره
2 اوخ اوخ اوخ... داره میاد.... صداش میاد... نفله رو میگم بابا از تو راهرو بلند بلند حرف میزنه... هنوز که هنوزه تپش قلب استرسی میگیرم از صداش
3 راستی دیگه دنبال گمشده جان نمی گردم، به من چه! اون باس دنبال من بگرده پیدام کنه، کار دنیام که برعکس شده باشه، من هنوز همون خاتون قدیمیم.
مردها رو نباید پررو بار آورد، اونا باید مررررررررد باشن، تکیه گاه محکم و امن، نه پسربچه های آویزون... والا
4 معنی عنوان میشه: تنور دلمو آتش (روشن) کردم امروز
تم: با اینکه بیشتر "همه چی آرومه" ی طالب زاده به پست میخوره، ولی من با ابی زمزمه میکنم: دلبرکم چیزی بگو، به من که خاموش تواَم، به من که...... اما فراموش تواَم