برای عمو بهمن، آقای محیط و همه مرغان عشق پرکشیده سوی حرم
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۸ ب.ظ
زائر کرب و بلا گفت: خداحافظ و دید
دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت ...
۹۴/۰۹/۰۷
زائر کرب و بلا گفت: خداحافظ و دید
دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت ...
سلام سیمرغی جان عزیز؛
بخدا با دیدن این پستت بجز شرمندگی و احساس خجالت چیزی ندارم بگم ...
اصلن باورم نمیشد که دوست خوب و عزیزی چون شما به یاد این حقیر سراپا تقصیر باشین ...
راستش وقتی از سفر برگشتم ، بشدت بیمار شدم ... بشدت ...
از طرفی باید سفرنامه رو مینوشتم . با حال زارم شروع کردم به نوشتن و از خیلی وبلاگها غافل شدم . خصوصن از وبلاگ وزین و زیبای شما ...
حالا هم که اومدم با دیدن این نوشته و این پست شرمندگی ام بیشتر از پیش شد .
بازم ممنونم از شما خواهر خوبم و اینکه خدارو شکر در مسیرهای کربلا به وفور بیادتون بودم و برا خوشبختی و سعادتتون دعاها کردم .
شماها امروز من و هم هوایی کردینااااااااااااااا
سمیرغی؟؟؟؟؟؟یعنی میشه قسمت من و علی هم شه؟؟؟؟؟