اگر چوب جادویی دنیا دستم بود، مادرم رو دوباره جوون میکردم
ببینین چی پیدا کردم!
عکسِ طاقچه پیش بخاریمون رو. (مرتبط با موضوع پست قبلی: احمد)
عکس من و مامان...
مامان جَوون و خوشگلم با او لباس مغز پستهایش (که باور نمی کنی اگه بگم هنوزم دارتش)...
جورابهای رنگ پاش...
گیس بلند و انبوهِ مشکیش که عزیزی با هنر فوتوشاپ، زیر یه شال عاریتی (به جهت حفظ حریم حجاب) پنهان کرده.
اتاق نشیمن پرنورمون با قالی قرمز دستبافت... پرده کرکره سبز... و اون دستمالهای تیکه دوزی و برودری، و تور قلاب بافیهای هنرِ دستِ مامان که روی طاقچهها و عسلی جاخوش کردند...
و گلهای پلاستیکی که تو خونه خیلیها پیدا میشد.
یاد همهشون بخیر
پ ن1: ممنون از M3 عزیز بابت فوتوشاپ عکس و درج حجاب برای مامان.
پ ن2: خـــداااا.. چقدر رنــــگ تو این عکس هست... چقدر زنده... چقدر زندگی!
پ ن 3: مامان خیلی شبیه الآن خودمه، با یه فرقِ کوچیکِ ریز. اون صورتش کاملاً شاداب و مامانانه است، من ولی ماماننشده، تو دخترانگی طولانی مدت خودم، موندم و پیر شدم!
منِ الان و مامانِ تو عکس، همسِنیم!