آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

آشیونه سیمرغ (خاطرات یک مستخدم)

من میخوام سیمرغ باشم... قاف منو تو می کَنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله و آمنت بالله و توکلت علی الله و ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

توضیحات:
* اون عکس بالا خودمم، سیمرغ پر بسته ی بال شکسته، روی بال طیاره!
*** کپی کننده مطالب و عکسها، در دنیا و آخرت مدیونمه.
* اگه مطلب یا شعری از خودم نبود، میگم.
*** نظردونی بازه، بدون تایید نظراتتون درج میشه، مواظب باشید.
* همه نوشته هام لزوما حس و حال و تجربیات و واقعیات زندگی خودم نیست، پس منو با حرفام بشناسید ولی قضاوت نکنید.
*** ممنون از همه تون.

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عطر» ثبت شده است

کوچه‌های پُر از عطر و قرار

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۲ ق.ظ

قرارهای مخفیانه‌مون، عصرها بود. وقتی خورشید پیراهن نارنجی‌ می‌پوشید و می‌رفت تا پشت کوه‌ها قایم بشه، ما هم از تاریکی بعدش استفاده می‌کردیم و تویِ یکی از پاتوق‌های شهر، قایم می‌شدیم.

بیست سال پیش... دانهیل می‌زد.

وقتی میومد دنبالم، یک خیابون پایین‌تر از خیابون اصلی خونه‌مون پارک می‌کرد. بعد آروم آروم راه می‌اُفتاد سمت خونه. در فرهنگ و جوِ سنتی اون محل، این جور قرارها هنوز ممنوعه بود. تو کوچه پایین خونه‌مون، منتظرم می‌موند.

کوچه یه پیچ نود درجه داشت. همیشه داخل پیچ، می‌ایستاد طوری که از هیچ جای کوچه، تا اون پیچ رو رد نمی‌کردی، نمی‌تونستی ببینیش. اما از سر کوچه، ندیده، می‌دونستم که اومده. آخه بویِ عطرش (امان از بویِ عطرش!) که کل کوچه رو رقص کنان طی می‌کرد و زودتر از خودش، به من می‌رسید....!

 

 

پ.ن 1: ما هم می‌تونستیم عاشقانه‌هایی داشته باشیم. نداشتیم؟

پ.ن 2: تولدت مبارک، رفیقِ بیست ساله‌ی خوش عطرِ من. راستی امسالم برات هدیه، عطر گرفتم. عطری که میگن جدایی میاره اما پیغمبر دین و آیینِ من و تو گفته: بهترینِ هدیه‌ها عطره! می‌بینی جانم، عطرها بی‌تقصیرند. کین جُـ.دایـ.ی کار او نیست!

پ.ن 3: دانهیل، که الان یه عطر معمولیِ منسوخ شده است، اون وقتها خیلی رو بورس بود. حتی تو فیلم‌های آب‌دوغ‌خیاری‌مون هم ازش اسمی برده می‌شد. مثلاً این یه دیالوگ از صحنه‌ای در فیلم لج و لجبازیه:

- (سارا خوئینی‌ها): دانشکده که می‌رفتم، از بویِ اُدکُلُنش می‌فهمیدم از کجا رد شده رفته. این بویِ اُدکلن دانهیلِ فرهاد، همه بچه‌های دانشکده رو دیوونه کرده بود.

- (سحر ذکریا): نُچ نُچ نُچ... پس همش زیر سرِ این دانهیله!

 

________________

یـآدش بخیـر... یاد همه فیلم‌های آب‌دوغ‌خیاری که با پایانِ خوششون شرافت داشتند به فیلم‌های هرز و بی تَهِ این دوره... یادِ قرارهایِ مخفیانه... کوچه‌های تنگ و پرپیچ... یادِ عطرهای تموم شده و هنوز از یاد نرفته!

و در آخر: سلام به آن روز که حسرت گذشته در آن نیست!

 

  تمِ پست: تولدت مبارک مخلوط با عطر تنت پیچیده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۲۲
سیمرغ قاف

عطرِ خاطرات سنجدی مادربزرگ

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

مادربزرگم عاشق بویِ شکوفه‌های درختِ سنجد بود. هر وقت از خونه‌اش که نزدیک خونه قدیمی ما بود، میومد پیشمون -که این کار تقریباً هر روزه انجام می‌شد- یه برگی از درخت سنجدِ سر راه می‌کَند و تا خونه ما، بوش می‌کرد و سرمست می‌شد.

بارها شده بود برگ رو جلویِ دماغ ما هم بگیره و بگه: بِین چه خُجیره بو مینه بَبه جان!

چند روزه که وقتی می‌رم آبدارخونه، بویِ خاطره‌انگیز شکوفه‌های سنجد، به مشامم می‌رسه و منو هم عین مادربزرگم سرمست خودش می‌کنه.

 

شکوفه‌های سنجد حیاط آبدارخونه‌مون

 

یاد خوشبوی ننه جانم بخیر

روحش شادِ شادِ شاد

 

 

ننه‌ای که عاشق بویِ خوش بودی و قلیون می‌کشیدی

عطر یادت می‌مونه مثلِ شکوفه‌های سنجد تو قُل‌قُلِ خاطراتم

راستی، تو بهشت بهت قلیون می‌دَن؟... خدا کنه ترک کرده باشی عزیزم!smiley

 

پ.ن بابی ربط!: فردا روزی که بیاید، کی یاد می‌کنه از ننه قدکوتاهِ عادل و اسرا و زهرا خدا!؟

پ.ن باربط: سنجد، نماد نزدیکی قلبها و صمیمیت و عشق در فرهنگ طالقان هست. یه مثل داریم برای اینکه بگیم دو نفر خیلی صمیمی هستند، به کار می‌بریم: «یه سُنجه بَلگی سَر نُشتی‌یَن». یعنی این دوتا روی یه برگِ سنجد نشستند. برگ سنجد، باریکه و دو نفر اگه بخوان تو یه جای باریکی بشینند، به هم می‌چسبند و جیک تو جیک می‌شن. نمایش زیبایی از عشق و صمیمیت. به همین راحتی، به همین خوشمزگی. wink

پ.ن بی ربط: امروز، به تاریخ پنجم اردی‌بهشت چهارصد و دو دو تکه از پاره‌های جگرم بعدِ سیزده سال، با هم صحبت کردند. ای خدا این وصل را هجران مکن...crying

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۰:۴۲
سیمرغ قاف