وکیل وصیِ پدر
گزارشگر میکروفون را جلوی دهانم میگیرد:
- راسته که خانمها واسه روز مرد، فقط جوراب میگیرند؟!
-- نه والا... من یه پیرهن گرفتم واسه پدرم، یه پیرهن واسه همسرم، یه پیرهن واسه برادرم، یه تیشرتم واسه پسرم.
- پس جوراب چی؟
-- اونم گرفتم، منتها واسه مادرم!
بعد لبخندی زدم چون که یادم اومد، چقدر خوبه که همه اینها رو دارم تا براشون کادویِ روزِ مرد بگیرم!
ولی اینم یادم اومد که روزهای خوب، موندنی نیستند! فیالواقع روزهای خوب یا نیومدند یا خیلی وقته که گذشتند!!
من هم پُزِ آرزوهایِ بعضاً محالم رو اینجا میدم!!!
پ.ن: خوش به حال اونایی که زودتر میمیرند. هم بار گناهشون سبکتره، هم بارِ کارهای دنیاییشون رو میندازن گردنِ بقیه. بَدا به حال وکیل وصیها... بدتر به حال اونایی که وکیل وصی هم ندارند! ماهایی که وکیل وصیِ همه عزیزانمون شدیم و خودمون، کسی رو نداریم وکیل وصیِمون بشه!
هیـــع روزگــآرِ نامُراد